خدایا عاشقت هستم
همه چیز بارها تمام شد ،
و باز آغاز شد
همچو آفتاب
اما اینبار غروب مرا هیچ نفهمید
تنها بر من تاخت ....
آفتابی در این آسمان بود،
با من هست
اما برای .....
اما
ای خورشید
خوب میدانی که
لحظه لحظه بر من تابیدی و می تابی
می دانی در سایه ات
لحظه لحظه غرق بودم
آن غرق شدن ها اگر از قلبم نبود
تو از چشمانم می خواندی
می دانم که خوب می دانی .....
نظرات شما عزیزان:
یک دل می آید...
می ماند...
می خواند...
و می رود...
هیچ کس نمی داند
تمام این افعال صرف ِ چه شد....
سبز باشی و بی کران
می ماند...
می خواند...
و می رود...
هیچ کس نمی داند
تمام این افعال صرف ِ چه شد....
سبز باشی و بی کران
Design By : Mihantheme |